It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Wednesday, May 21, 2003


with you i knew God's face was handsome
with you i saw fun and expansion....

Tuesday, May 13, 2003



خوبی 3 بار ناهار خوردن توی یک روز اینه که هر دفعه می تونی قاشقتو عوض کنی و به خودت بگی:
این با بار قبلی فرق داشت.
حتی اگه غذات همچنان زرشک پلو باشه..

Saturday, May 10, 2003


گوشی تلفن توی دستمه...نگاش می کنم...
شماره می گیرم..شماره آدمای جورواجور..تَ تَ تَ تَق تَ تَ تَ تَق...
نمی ذارم به بوق آخر برسه،قطع می کنم.
از حرفای همیشگی با آدمای همیشگی خسته ام.
کاش می شد به یه آدم دیگه زنگ زد،
یه شماره دیگه رو گرفت.
یه حرف دیگه زد..
ۀ
الو؟
سلام آقا اشتراک 161 هستم...


Friday, May 09, 2003


من اینجام ،
خسته ام،
دلم یه جوریه،
دستام درد می کنن و هیچ کس نیست...
فقط سرما هست..
یه سرمای 15 ساله..




Wednesday, May 07, 2003

...
listening to a single track for 4 hours,i'm sitting here, hoping i could remember the joy,
the joy of being near..to someone,to something,to some place..
i'm tierd of walking in lonely stairways..having left behind a dazzled boy
i'm tired of breathing in empty rooms with empty men..
i'm tired of waltzing to my own tune...



Monday, May 05, 2003





Saturday, May 03, 2003


می خندی.
میگی:سلام
می خندم.
میگم:سلام
میگی :تو خوبی؟
می خندم.
میگم: آره، من خوبم،تو خوبی؟
می خندی.
میگی:آره، من خوبم،تو خوبی؟
می خندم.
میگم: من خوبم،تو خوبی؟
می خندی.
میگی: من خوبم،تو خوبی؟
می خندم.
میگم: من خوبم،تو خوبی؟
می خندی.
میگی: من خوبم،تو خوبی؟
می خندم.
می خندی.
تو خوبی؟
تو خوبی؟
تو خوبی..
تو خوبی..
ۀ
تو خوبی؟....
من بد نیستم،فقط یادم میره بعضی وقتا....
یادم میره که باشم...




...
I've always played it safe.... nothing's ever safe...


Hypersmash.com