It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Sunday, March 27, 2005



نه وزشی
نه جریانی
هیچ
سکون
خلسه شاید
شاخه ای هم نمی جنبد
باد هم نمی آید
من هم نمی روم
ایستاده ام
در سکوت


Sunday, March 20, 2005


-سال 84 و با چی شروع کردی؟
:با تب!
- پیشرفتت قابل تحسینه!
:مچکرم!


Saturday, March 19, 2005



میگم: نیستی.
میگه: اِاِاِه!
بعدش میشینه زار زار گریه میکنه
منم خسته میشم و از خواب بیدار میشم.

Friday, March 11, 2005

....
yeah, you will suck the life out of me....



Thursday, March 10, 2005

The sparrow is dead.
Gotta find me a new friend.




چرا؟


Monday, March 07, 2005


اونوقت یه روزی می رسه که چایی شیرینم نمی خوای
از صبح پامیشی میری همه جاهایی که نباید بری
میری پیش همه آدمایی که نباید بری
میری همه کارایی و می کنی که نباید بکنی
میری که بگی جیش کردم به همه نبایدا (شاشم نمیگی، میگی جیش!!!)
بچه جان حال منو بهم می زنی!
هر کاری می خوای بکن.
فقط محض رضای خدا تمامش کن....

Wednesday, March 02, 2005


خواهرم اینجاست
شبها زیر بالشم می خوابد

گهگاه بیدار می شوم
با پلکهای داغ
او نفس می کشد

خواهرم دمدمی مزاج است
مدام روی پلکهایم می دود

من می خوابم

خواهرم از پشت دستانم آواز می خواند
دورتر می شود

من خسته ام

بیدار که می شوم
او رفته است

باز می گردد
می دانم

Tuesday, March 01, 2005



Happy Birthday D.


p.s.
I did blow the candles.

p.s.s
Bless you
Hypersmash.com