It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Monday, February 28, 2005

Better late than never...


دو لکه کوچکِ بیرنگ روی سطح قهوه ای
آکاردئون
ناخنهایِ کوچکِ گران
Thom
من
8


کاش رومیزی بودم

Wednesday, February 23, 2005


در خیابانهایی که به خانه تو می رسیدند
راه رفتم امروز
به هیچ چیز نگاه نکردم
جز درختان تنهای بلند

لانه های کوچک ِقهوه ای را ندیدم
گنجشکها هم نبودند
فقط
کیسه های سفید پلاستیکی را دیدم
که میرقصیدند
در باد
تنها


Monday, February 14, 2005


گیسوان سرکشم را می آرایم
شمعی روشن می کنم
و منتظر می مانم

Hypersmash.com