It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Wednesday, October 22, 2003


نگاهم می کند، می خندد،کج می شود.
می گویم: به زودی خودم را خواهم کشت.
می گویم: می خواهی تو را "هم" خبر کنم؟
می گویم: باورم نمی کنی؟
می گویم: مردن من در نمردن من است.
می گوید: چه خوب،فلسفی حرف می زنی!
و سپس
نگاهم می کند، می خندد،کج می شود...پسری که کمتر از انگشتان یک دستم او را دیده ام.

No comments:

Hypersmash.com