It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Wednesday, March 02, 2005


خواهرم اینجاست
شبها زیر بالشم می خوابد

گهگاه بیدار می شوم
با پلکهای داغ
او نفس می کشد

خواهرم دمدمی مزاج است
مدام روی پلکهایم می دود

من می خوابم

خواهرم از پشت دستانم آواز می خواند
دورتر می شود

من خسته ام

بیدار که می شوم
او رفته است

باز می گردد
می دانم

No comments:

Hypersmash.com