Soie

It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Monday, March 19, 2012


خدایا رحم کن بر حافظه من
این دستان من است در درد


انگار هیچ چیز عوض نشده است




Monday, February 06, 2012


تنهایی
چشمانش را می دوزد به چشمانم
سر کج می کند
شاخ تیز

من نفس می کشم
و 
منتظر می مانم



Saturday, January 28, 2012


دلم می خواهد بدوم تا ته دشت...
جایی پشت خاطره تو....


Wednesday, November 30, 2011




















...

Thursday, October 27, 2011




Standing on the edge..

Sunday, February 06, 2011

ناگهان عشق
ظاهر می شود
برای لحظه ای کوتاه
دستپاچه و خجالتی
با گونه های گلگون


همچنان شیرین

Friday, January 14, 2011


شیروانی های زیبای رنگارنگ
آسمان بی خورشید
و ساعت درخشان کلیسایی در همین نزدیکی


 منظره آرام زندگی جدید من


Wednesday, September 01, 2010


28

کف سفید
قطره های شفاف

سبک
شیرین
خنک

27 و 26 و آنهای دیگر
.....

گیسوانم را دوست می دارم این روزها

Thursday, August 12, 2010



شعر در من می جوشد
ناگهان و سهمگین
در بعد از ظهر یک پنج شنبه که خورشید می بارد در بیرون پنجره


و من به صدای تو
دلتنگ روزهایی می شوم
که برگهایی بودیم روی شاخه یک درخت

باد ما را به زمین کشاند
و بزغاله ای به دندانمان کشید
و جه خوشبخت بودیم




The demon in me
keeps clawing my insides
I can feel his longing to break free of my veins

And I'm shivering
What if he leaves?
Hypersmash.com