It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Saturday, December 13, 2003




منتظر می مانم
تا اشک برسد
تا بیهودگی
تا تنهایی
در این اتاق رنگارنگ سرد...

مایعی سیاه می نوشم
پسرکانی سفید می بینم
نوایی آشنا می شنوم

چشمهایم گرم می شوند
و سپس
از نو
شکل می گیرند در حدقه های کوچک و متعجبم
سر گیجه دارم

دستهایم را می فشارم
بر سطح لیز سیاه
دستهایم داغ می شوند
دستهایم زیبا می شوند
دستهایم تنها می شوند


No comments:

Hypersmash.com