It is a strange sort of pain "to die of yearning for something you'll never experience"

Thursday, November 01, 2007




Dear Darkness

شوری اشکهایم
خیابان یک طرفه
کوررنگی
سالهاست که صابونهایمان دیگر زرد نیستند
و
من
ت
ن
ه
ا
ی
م


10 comments:

Anonymous said...

بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است
بيا تا از متن غمهايم بخوانم سرودي برايت ،كه هيچ مرثيه اي را اينگونه گريستن نتوان!
بيا تا از عبور مداوم ارابه ي تخيل, بر آرزوهاي كودكانه ام بسرايم شعري برايت ،خون بار.....

Anonymous said...

و همچنان در ظلمت شبهاي خسته،بغضهاي بزك كرده و اشكهاي در هم شكسته مي تازند...
و مي تازند...
و مي تازند تا بينهايت تنفس
و مي تازند تا عمر واژه

بهارنارنج said...

دو چيز در ما وجود دارد:عشق و تنهايي
عشق چيست؟چيزي كه هيچ كس نمي داند.عشق با دورترين گوشه هاي روح ما سخن مي گويد،با كسي كه در كناري ترين گوشه هاي روح ما بدون چهره است و بي شكل و بي نام
persomme
اما اگر كسي عشق را به ما هديه نكند،قادر به كشف اين تنهايي نيستيم

Anonymous said...

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

Anonymous said...

تنهایی جزئی از بودن
تازه دیدم جالبه!

Shine said...

غم غریبیست
کسی که تمام تلاشت نزدیک شدن به اوست
خود را تنها بداند
غم بیهودگی

Anonymous said...

سلام
همین!!!

Shine said...

تو را دوست دارم با تمامی متعلقاتت... حتی تنهایی ها و سالهی دورت و عهد سکوت
و دری که هرگز نزدم
و نامه ای که ننوشتم

Iranian idiot said...

Use Your Darkness Responsibly!!

It's the time for developing Our Dark sides, not Griefing... etc.!

Anonymous said...

yoo ha ha ha

Hypersmash.com